سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آسمون عشق

من تورا برای شعر برنمی گزینم

شعر مرا برای تو برگزیده است

در هشیاری به سراغت نمی آیم

چون هر بار از سوزش انگشتانم در می یابم

که نام تورا می نوشته ام

      نشستم گریه کردم ...

واسه دل خودم ...

واسه دل تو ...

واسه غصه ی پاییز ...

واسه تنهایی میخک توی دفتر شعرم ...

واسه سربلندی کاج تو زمستون ...

واسه پروانه که سوخت ...

واسه شمعی که اب شد تا از قطره هاش یاد بگیرند

که سوختن یک طرفه هم میتونه باش


نوشته شده در چهارشنبه 90/5/5ساعت 1:29 عصر توسط سحر نظرات ( ) | |


چقدر دوست داشتم یک نفر از من می پرسید چرا نگاه هایت آنقدر غمگین است؟

چرا لبخندهایت آنقدر تلخ و بیرنگ است؟

اما افسوس که هیچ کس نبود ...همیشه من بودم و من و تنهایی پر از خاطره ...

آری با تو هستم! با تویی که از کنارم گذشتی

و حتی یک بار هم نپرسیدی چرا چشمهایم همیشه بارانی است

نوشته شده در سه شنبه 90/5/4ساعت 12:33 عصر توسط سحر نظرات ( ) | |

تنهایی من پاکترین و باوفاترین یاری است که در تمام زندگی پیدا کرده ام.
تنهایی من با شادی های من شاد می شود و با غم های من غمگین.
تنهایی من هیچ وقت مرا تنها نگذاشته است.
من هرگز تنها نبوده ام چون همیشه تنهایی من در کنار من بوده است.
در فرهنگ تنهایی من خیانت جایی ندارد.
تنهایی من به آسانی به دست نیامده است.
تنهایی من از انتهای یک کوچه مه گرفته و غمگین با ناز و کرشمه به سمت من تنها آمده است.
تنهایی من با تمام چیزهایی که در خود دارد مرا تنها نمی گذارد.
در تنهایی من، غم ، اندوه، عشق،شادی،خاطرات و من جای گرفته است.
در تنهایی من همیشه می توان صدای موسیقی را شنید.
در تنهایی من همیشه فیلمی برای دیدن وجود دارد.
در تنهایی من همیشه کتابی برای خواندن هست.
در تنهایی من اشک همچون مرواریدی می درخشد.
من تنهایی خود را دوست دارم.
چون با وفاترین یاری است که در تمام زندگی پیدا کرده ام...........


نوشته شده در یکشنبه 90/5/2ساعت 1:33 عصر توسط سحر نظرات ( ) | |


گفتی عاشقمی، گفتم دوستت دارم.
گفتی اگه یه روز نبینمت میمیرم، گفتم من فقط ناراحت میشم.
گفتی من بجز تو به کسی فکر نمی کنم، گفتم اتفاقا من به خیلی ها فکر می کنم.
گفتی تا ابد تو قلب منی، گفتم فعلا تو قلبم جا داری.
گفتی اگه بری با یکی دیگه من خودمو می کشم، گفتم اما اگه تو بری با یکی دیگه، من فقط دلم میخواد طرف رو خفه کنم.
گفتی ... ، گفتم... . حالا فکر کردی فرق ما این هاست؟
نه!فرق ما اینه که: تو دروغ گفتی، من راستشو.


نوشته شده در یکشنبه 90/5/2ساعت 1:32 عصر توسط سحر نظرات ( ) | |

 

بچه بودم نه دیگه منتظر زنگ بودم

نه دیگه واسه تو مثل تو دلتنگ بودم

بچه بودم تو نبودی شبا زود خوابم می برد

دل کوچیکم فقط غصه بازی رو می خورد

بچه بودم دلمو هنوز کسی نبرده بود

هنوزم خدا اونو دست خودم سپرده بود

بچه بودم قدرمو زمونه بیشتر می دونست

کوچمون حاله منو از تو که بهتر می دونست

بچه بودم کسی مثل تو باهام بد نمی شد

بی توجه از آنار رؤیاهام رد نمی شد

بچه بودم آسمون یه عالمه ستاره داشت

غصه مون هر چی که بود یه دنیا راه چاره داشت

بچه بودم چشم تو در به درم نکرده بود

اونروزا فکر و خیالت ، خبرم نکرده بود

بچه بودم روزای هفته شبیه هم نبود

حواسم پهلوی اینکه چی بهت بگم نبود

بچه بودم اگه مثل حالا مجنون می شدم

از بزرگ شدن واسه ابد پشیمون می شدم

 


نوشته شده در شنبه 90/5/1ساعت 12:39 عصر توسط سحر نظرات ( ) | |

<      1   2   3   4   5      >


قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت