آبي آسمان را بر باور ياس هاي کبود گره زدم... گفتم شايد تو بياي
احساس کردم دلم حسن تعبيري خواهد شد براي دل شيفتگانت
اما هنوز من و آبي آسمان و ياس هاي معصوم چشم براه تو نشسته ايم
هنوز نيامدي اما...
جاي قدم هايت بر گلبرگ سرخ قلبم به جا مانده ...
دلم تنگ است...